وقتی که آمدی هزاران سخن

                        زیبا داشتی                        

وقتی که رفتی فقط یک چیز گفتی

وقتی که آمدی هزاران غنچه از باغچه لبهایم چیدی

وقتی که رفتی یک شاخه گل پژمرده هم از باغچه لب هایم به یادگار نچیدی

وقتی که آمدی دستان گرمت را به دور من حلقه ساختی

وقتی که رفتی سرمای دستانت از دور بدنم را آزار می داد

وقتی که آمدی حرف هایت زندگی بخش بود

وقتی که رفتی سکوتت مرگبار بود

وقتی که آمدی مرا در آسمان ها می دیدی

وقتی که رفتی مرا به زیر خروارها خاک نظاره می کردی

وقتی که آمدی روز بود

وقتی که رفتی سیاهی شب بیداد میکرد

وقتی که آمدی گفتی فقط تو را دارم

وقتی که رفتی گفتی دیگری دارم

وقتی که آمدی حرف ها همه از عشق بود

وقتی که رفتی همه حرف ها از عشقی دیگر بود

وقتی که آمدی دنیا شیرین شد

وقتی که رفتی طعم تلخ زندگی دیوانه ام می کرد

وقتی که آمدی قناری وجودم آواز سر داد

وقتی که رفتی قناریم در گوشه قفس آخرین نفس هایش را تجربه میکرد

وقتی که آمدی ستاره ها بر سرم باریدند

وقتی که رفتی بزرگترین سنگ آسمانی بر سرم فرود آمد

وقتی که آمدی فریاد زنان گفتی دوستت دارم

وقتی که رفتی آرام گفتم خداحافظ

میگریم ... آری می گریم

نه برای خود ٬ که از من گذشت و من می مانم و هزاران درد ٬ اما می گریم برای او که از امروز قرار است از باغچه لب هایش غنچه های گل بچینی ٬  می گریم برای او که او نیز روزی نه بسیار دور باید مانند من بگرید ٬ نه برای خود که برای آن کس که بعد از او  از لب هایش غنچه خواهی چید .....  

به کوه گفتم عشق چیست؟        لرزید.

 به ابر گفتم عشق چیست؟        بارید.

به باد گفتم عشق چیست؟         وزید.

به پروانه گفتم عشق چیست؟     نالید.

به گل گفتم عشق چیست؟       پرپر شد.

و به انسان گفتم عشق چیست؟

 اشک از دیدگانش جاری شد و گفت؟

     دیوانگیست!!!

گفتم شاید ندیدیمت  از خاطرت دورم کنه

دیدم ندیدنت فقط    می تونه که کورم کنه

گفتم صدات و نشنوم     شاید که از یادم بری

دیدم تو گوشام جز صدا      نیستش صدای دیگری

ندیدنت.نشدیدنت.عشقت و از دلم نبرد

فقط دونستم به تو درد پرپر شد و گو شدو مرد

این روزها محتاج تو ام من نمی گم دلم میگه

   فردا اگه نیای  چه فایده ای داره دیگه

هنوز اندر پی اونم      کی می شه عاشقش باشم

مثل دریایی من باشه      منم چون قایقش باشم

هنوزم در پی اونم مرحمم باشه     شریک خنده شادی رفیق ماتمم باشه

هنوزم در پی اونم     که عشقش سادگیم باشه

نگاهای پر از مهرش   پناه خستگیم باشه

می گن جوینده یابندست  ولی پاهای من خستست

من حتی با همین پاها  میرم تا حدی که جا هست

هنوزم در پی اونم    که اشکها موروی گونم

با اون دستهای پرمهرش  کنه پاک و بگه جونم

بگه جونم نکن گریه منم اینجا بذار دستاتو توی دستام

تو احساس من و می خوای   منم ای گل تو را می خوام

خدایا عشق من پاک  درست عشقی از خاک

منم اون عاشق خاکی       که هز عشق تو دل شاک

از استاد شیمی پرسیدم عشق چیست؟ گفت: حلال است

از استاد زبان پرسیدم عشق چیست گفت: هم پای LOVE است

از استاد ادبیات پرسیدم عشق چیست گفت: دل باختگی است

از استاد معارف (دینی) پرسدم عشق چیست گفت: محبت الهی است

از استاد تاریخ پرسیدم عشق چیست گفت: سقوط سلسله قلب جوان ا

 از استاد هندسه پرسیدم عشق چیست گفت: نقطه ایست که حول

نقطه ی دل جوان می چرخد ... *******************************************************

خواب آغوش تو را می بیند
در یک صبح زیبای اسفندی
بودنت هنوز هم هست
گرمِ گرمِ گرم

فرسنگ ها فاصله است ولی من
نفس هایت را شماره می زنم
تو همین جایی
نگو که نیستی

آنقدر نزدیک...