-
یه کوچولو
شنبه 26 آبانماه سال 1386 19:58
سلام سلام ۱۰۰ تا سلام به : مهناز خانوم گلم و آقا کاظم عزیز تر از گلم خوبید؟ انشا الله که خوب باشید اگه بخواهید حال منو ب پ رسید منم خوفم و دلم براتون یه ذره شده ضمنا میخواهم براتون یه چیز تعریف کنم:؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دیشب زنگ زدم به حکیم آخه راستشو بخواید خیلی دلم براش تنگ شده بود...
-
حلالم کنید
دوشنبه 21 آبانماه سال 1386 21:02
همه دوستای گلم ببخشید که بی خدا حافظی رفتم ولی اگه خواستیذ این ای دی منه sabo0oye.eshgh و اینم شمارم ۰۹۳۵۸۶۳۱۵۳۸ خواستید میتونید زنگ بزنید یا اف بزارید حلالم کنید خدا حافظ
-
به خدا دیگه تموم شد
چهارشنبه 4 مهرماه سال 1386 00:16
سلام دوستای گلم خوبید مهناز جون آقا کاظم و بقیه رفقا همتون خوبید امشب دیگه باید حرف دلمو بزنم به خدا نمیخواد منو نمی دونم چرا اعصاب جمله بندی ندارم ولی به عینه رو در رو بهم گفت نمیخوامت حال ندارم بیشتر بنویسم ببخشید
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 31 شهریورماه سال 1386 15:39
سر قبر شخصی نوشته شده بود : کودک که بودم می خواستم دنیا را تغییر بدهم وقتی بزرگتر شدم متوجه شدم که دنیا خیلی بزرگ است من باید کشورم را تغییر بدم بعد ها کشورم را هم بزرگ دیدم و تصمیم گرفتم شهرم را تغییر دهم . در سالخوردگی تصمیم گرفتم خانواده ام را متحول کنم . اینک من در آستانه مرگ هستم می فهمم که اگر روز اول خودم را...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 27 شهریورماه سال 1386 18:01
تنها کنار پنجره در بیمارستانی دو بیمار در یک اتاق بستری بودند.یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر یک ساعت روی تختش که کنار پنجره اتاق بود بشیند ولی بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد و همیشه پشت به هم اتاقیش روی تخت بخوابد.آنها ساعتها با هم حرف میزدند و هر روز بعد از ظهر بیماری که تختش کنار پنجره بود می...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 26 شهریورماه سال 1386 17:50
گفتم: «بمان!» و گفتم: «بمان!» و نماندی ! رفتی، بالای بام آرزوهای من نشستی و پایین نیامدی ! گفتم: نرد بان ترانه تنها سه پله دارد سکوت ...... صعود ....و سقوط ! تو صدای مرا نشنیدی و من هی بالا رفتم، هی افتادم! هی بالا رفتم، هی افتادم ... تو می دانستی که من از تنهایی و تاریکی می ترسم، ولی فتیله فانوس نگاهت را پایین کشیدی...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 شهریورماه سال 1386 17:24
فرصتی نمانده پاهایم خسته است . باید رفت باید رها شد از حصار تنهایی و این جسارت مرده ... نمی دانم چگونه...چراها در مقابل دیدگانم ریلی به امتداد تمام زندگی ساخته اند... شبانه آرزوهایم را در ژرف ترین نقطه کابوس زده ام دفن می کنم .... و بابقچه خاکستری خاطراتم راهی شهر رویایی خیال می شوم و از جاده های پر از ابهام و تردیدی...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 شهریورماه سال 1386 11:58
۱- خون قرمزه رنگه عشقه ، اشک بیرنگه درد عشقه ۲- خون وقتی میاد بیرون میسوزه اما اشک اول میسوزه بعد بیرون میاد ۳ - خون مال زخم جسمه ولی اشک مال زخم روحه ۴ - جای زخم خون خوب میشه ولی مال اشک خوب نمیشه ۵ - خون همیشه مال درد و غمه ولی اشک بعضی وقتا مال خوشحالیه ۶ - جلوی خون و میشه گرفت ولی ا شک رو نه ۷ - از جاری شدن خون ،...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 شهریورماه سال 1386 11:56
یادت باشه یادم هست یادت بمونه یادم می مونه آن که در تنهاترین تنهایم تنهای تنهایم گذاشت کاش می شد در تنها ترین تنهایش تنها تنهایش گذاشت ....
-
همش تموم شد
سهشنبه 20 شهریورماه سال 1386 13:45
سلام دوستان گلم خوبید؟ من که توپم راستشو بخواهید نظراتتون خیلی کمکم کرد یعنی از حرفاتون عبرت گرفتم حالا میخوام براتون توضیح بدم چرا !!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟.... من دو شب پیش یعنی یکشنبه شب تصادف کردم و از ساعت ۱۱ شب تا ۳:۲۰ دقیقه تو بیمارستان بودم ...... زانوی پای داستم و پهلوی راستم و مچ دستم و یه قسمت از پای چپم آسیب دیده...
-
بد شانسی
شنبه 17 شهریورماه سال 1386 15:10
سلام به همه شما دوستان گل خوبید؟ راستش رو بخواهید من خیلی دلم گرفته میدونید چرا؟.... آخه من الان ۳ ماهه به یه دختر دل بستم و قبل از این ماجرا اون دختر برا یه نفر دیگه بود ولی من نمیدونم جرا با کمال حماقت های اون پسر عزیز من باز دوستش داشت و هر کاری میگفت میکرد . ولی... من الان شاید بگم بیشتر از هر کسی تو زندگی دوسش...
-
مفهوم عشق و تعاریف آن
سهشنبه 13 شهریورماه سال 1386 13:44
ا ز دیرباز بشر به پدیده عشق علاقه مند بوده است اما تـا امـروز تعریف دقیق و فراگیری از عشق که بتــوانـد هـمه را قانع سازد ارایه نگردیده است. برخی معـتقدنـد کـه بـطـور غریزی عشق را می شناسند بنابراین اصلا زحمت تعریف کـردن آن را بـه خـود نـمی دهــنـد. امـا درسـالـهـای اخـیـر دانشمندان تـحـقـیـقـات گـسترده ای درباره عشق...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 7 شهریورماه سال 1386 14:29
مهربانا! با فروغ نگاهت، واژه های جانم، زیباترین ترانه ی عشق و شکر گزاری را تنها برای تو می سرایند و جام دیدگانم از اشک نیاز من و مهر تو لبریز می گردد و من تنها با نوشیدن جرعه ای از سرچشمه ی بیداری نماز از تو می خواهم که هیچگاه نعمت عافیت، صبوری و امید را از زندگانیم نستانی. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ همه ی...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 7 شهریورماه سال 1386 14:12
ای کاش 1 2 3 شوک . شوک ... فردا که رفتم دانشگاه بهش میگم ، میگم که دوستت دارم نمی دونم چرا احساس خفگی می کنم کاش این کار رو نمی کردم ، کاش زنده بمونم ... فردا بهش بگم ... کاش قبل از پریدن تصمیم می گرفتم اینجا کجاست 1 2 3 شوک ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ////////// - فایده نداره ، تسلیت...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 شهریورماه سال 1386 15:48
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 شهریورماه سال 1386 11:05
دوستت دارم چون تنها ترین ستاره زندگی منی دوستت دارم چون تنها ترین مصراع شعر منی دوستت دارم چون تنها ترین فکر تنهایی منی دوستت دارم چون تزیباترین لحظات زندگی منی دوستت دارم چون زیبا ترین رویای خواب منی دوستت دارم چون زیبا ترین خاطرات منی دوستت دارم چون به یک نگاه عشق منی دوست دارم چون حکیمه منی
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 شهریورماه سال 1386 11:04
تو.... یه همزبونی یه مهربونی برای قلب تنهام عاشقونه میخونی تو.... فصل بهاری خزون نداری تو شوره زار قلبم آرزو رو می کاری حالا بخون تا بدونم هم صدا هستیم اگه با هم نباشیم از خود جدا هستیم تنگ غروب هوای تو تنگ غروب صدای تو تنگ غروب راه افتادم دنبال رد پای تو همه جا رو گشتم از تو ردپایی نیست که نیست هیچ کجایی یه نشونی یا...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 شهریورماه سال 1386 11:02
> همیشه به یاد داشته باش در ارتفاعی خاص از زمین دیگر ابری وجود ندارد اگر آسمان زندگیت ابری ست به این دلیل است که روحت به اندازه کافی اوج نگرفته است حسن باران این است که زمینی ست، ولی آسمانی شده است و به امداد زمین می آید حسن باران این است که مرا میبرد از خویش به عشق و مرا بر میگرداند از عشق به خویش شعر میخواند در...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 شهریورماه سال 1386 11:00
وقتی که آمدی هزاران سخن زیبا داشتی وقتی که رفتی فقط یک چیز گفتی وقتی که آمدی هزاران غنچه از باغچه لبهایم چیدی وقتی که رفتی یک شاخه گل پژمرده هم از باغچه لب هایم به یادگار نچیدی وقتی که آمدی دستان گرمت را به دور من حلقه ساختی وقتی که رفتی سرمای دستانت از دور بدنم را آزار می داد وقتی که آمدی حرف هایت زندگی بخش بود وقتی...