*********************************************************************
آنگاه که غرور کسی را له می کنی، آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی، آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی، آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ، آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی، آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ، می خواهم بدانم، دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟ . بسوی کدام قبله نماز می گزاری که دیگران نگزارده اند
*********************************************************************
زنی می رفت ، مردی او را دید و دنبال او روان شد . زن پرسید که چرا پس من می آیی ؟ مرد گفت : برتو عاشق شده ام . زن گفت : برمن چه عاشق شده ای ، خواهر من از من خوبتر است و از پس من می آید ، برو و بر او عاشق شو . مرد از آنجا برگشت و زنی بدصورت دید ، بسیار ناخوش گردید و باز نزد زن رفت و گفت : چرا دروغ گفتی ؟ زن گفت : تو راست نگفتی . اگر عاشق من بودی ، پیش دیگری چرا می رفتی ؟ مرد شرمنده شد و رفت
*********************************************************************
هر وقت خواستی بدونی کسی دوستت داره تو چشاش نگاه کن تا عشقو تو چشاش ببینی اگه نگات کرد عاشقه، اگه خجالت کشید برات میمیره اگه سرشو انداخت پایین ویه لحظه رفت توی فکر بدون که بدون تو میمیره اگه سرشو انداخت و خندید و حرفو عوض کرد بدون که دوستت نداره
*********************************************************************
ساعت 3 شب بود که صدای تلفن , پسری را از خواب بیدار کرد. پشت خط مادرش بود .پسر با عصبانیت گفت: چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی؟مادر گفت:25 سال قبل در همین موقع ش تو مرا از خواب بیدار کردی؟ فقط خواستم بگویم تولدت مبارک. پسر از اینکه دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد , صبح سراغ مادرش رفت . وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمه سوخته یافت ولی مادر دیگر در این دنیا نبود
*********************************************************************
روزگاریست همه عرض بدن می خواهند / همه از دوست فقط چشم و دهن می خواهند // دیو هستند ولی مثل پری می پوشند / گرگ هایی که لباس پدری می پوشند // آنچه دیدند به مقیاس نظر می سنجند / عشق ها را همه با دور کمر می سنجند // خوب طبیعیست که یکروزه به پایان برسد / عشق هایی که سر پیچ خیابان برسد
*********************************************************************
فرشتگان روزی از خدا پرسیدند : بار خدایا تو که بشر را اینقدر دوست داری غم را دیگر چرا آفریدی؟ خداوند گفت : غم را بخاطر خودم آفریدم چون این مخلوق من که خوب می شناسمش تا غمگین نباشد به یاد خالق نمی افتد
*********************************************************************
گفتم: «بمان!» و
گفتم: «بمان!» و نماندی!
رفتی،
بالای بام آرزوهای من نشستی و پایین نیامدی!
گفتم: نرد بان ترانه تنها سه پله دارد
سکوت ...... صعود ....و سقوط!
تو صدای مرا نشنیدی و من
هی بالا رفتم، هی افتادم!
هی بالا رفتم، هی افتادم...
تو می دانستی که من از تنهایی و تاریکی می ترسم،
ولی فتیله فانوس نگاهت را پایین کشیدی!
من بی چراغ دنبال د فترم گشتم،
بی چراغ قلمی پیدا کردم
و بی چراغ از تو نوشتم!
نوشتم، نوشتم...
حالا همسایه ها با صدای آواز های من گریه می کنند!
دوستانم نام خود را در دفاترم پیدا می کنند و می خندند!
عده ای سر بر کتابم می گذارند و رؤیا می بینند!
اما چه فایده؟
هیچکس از من نمی پرسد،
بعد از این همه ترانه بی چراغ
چشمهایت به تاریکی عادت کرده اند؟
همه آمدند، خواندند، سر تکان دادند و رفتند!
حالا،دوباره این من و این تاریکی و ُ
این از پی کاغذ و قلم گشت.
گفتم : « - بمان!» و نماندی
اما به راستی، ستاره ی نیاز و نوازش
اگر خورشید خیال تو
اینجا و در کنار این دل بی درمان نمی ماند،
این ترانه ها در تنگنای تنهایی ام زاده می شدند؟
در تاریکیه شب 3 شمع روشن کردم
اولی برای بودنت ,
دومی برای دیدنت
و سومی برای بوسیدنت .
در آخر هر 3 را خاموش کردم
برای در آغوش گرفتنت ...
نمیخوام بگم که قدر یه دنیا دوستت دارم... چون دنیا یه روز تموم میشه...
نمیخوام بگم که مثل گلی... چون گل هم یه روز پژمرده میشه...
نمیخوام بگم که سیاهی چشمات مثل شبهای پر ستاره اس... چون شب هم بالاخره تموم میشه...
نمیخوام بگم که مثل اب پاک و زلالی... چون اب که همیشه پاک نمیمونه...
نمیخوام بگم که دوستت دارم... بلکه من عاشقتم...
چقدر سخته هر لحظه با تو بودن اما از تو دور بودن...
<<؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟>>
بچه ها شوخی شوخی به گنجشکها سنگ می زنند...
و گنجشکها جدی جدی می میرند...
آدمها شوخی شوخی زخم می زنند...
و قلبها جدی جدی می شکنند...
و تو شوخی شوخی لبخند می زنی...
و من جدی جدی عاشق میشم...
سکوتی سرد درثانیه هایی که قلبم نمیداند بطپد یا بایستد؟؟؟
بیخوداز خود فقط امیدوارم که توراببینم شاید که قلبم طپیدن را از سر بگیرد
ولی ای وای.... که فرشته نجات من
با آتش این عشق قلب کسی دیگر را به طپیدن وا میدارد
ای وای ای وای من چرا منتظرم قلبم که پیش از آرزویم ایستاده است
<<؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟>>
آری تنها تو را می خواهم....
حرفا دیگه تموم شدن
برا گفتن تودلم حرفی ندارم
اشکا دیگه تموم شدن
برای گریه تو چشام اشکی ندارم ...
دفتر عشـــق که بسته شـد
دیـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــدم
خونـم حـلال ولـی بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدون
به پایه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
اونیکه عاشـق شده بـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــود
بد جوری تو کارتو مونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
برای فاتحه بهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
حالا باید فاتحه خونــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد
تــــموم وســـعت دلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــو
بـه نـام تـو سنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد زدم
غــرور لعنتی میگفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت
بازی عشـــــقو بلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدم
از تــــو گــــله نمیکنـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
از دســـت قــــلبم شاکیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
چــرا گذشتـــم از خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودم
چــــــــراغ ره تـاریکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــیم
دوسـت ندارم چشمای مــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
چه خوب میشه تصمیم تــــــــــــــــــــــــــــــــو
آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشه
دسـت و دلت نلــــــــــــــــــــــــرزه
بزن تیر خــــــــــــــــــلاص رو
ازاون که عاشقــــت بود
بشنواین التماس رو
برای عشق تمنا کن ولی خار نشو.
برای عشق قبول کن ولی غرورت را از دست نده .
برای عشق گریه کن ولی به کسی نگو.
برای عشق مثل شمع بسوز ولی نگذار پروانه ببینه.
برای عشق پیمان ببند ولی پیمان نشکن .
برای عشق جون خودتو بده ولی جون کسی رو نگیر .
برای عشق وصال کن ولی فرار نکن .
برای عشق زندگی کن ولی عاشقونه زندگی کن .
برای عشق بمیر ولی کسی رو نکش .
برای عشق خودت باش ولی خوب باش